محرم در اردکان؛ فرصتی برای احیاء یا چالشی برای میراث؟!
رضا ملاحسینی اردکانی
میراث فرهنگی به صورت کلی از دو بخش مرتبط با یکدیگر شکل گرفته است؛ بخش اول میراث مادی یا ملموس که مهمترین بارزه آن سبک معماری و کارکردهای بناها است و بخش دوم، میراث معنوی یا ناملموس می باشد. به واقع میراث فرهنگی بدون این دو بال به هیچ وجه شکل نمی گیرد و هویت نمی یابد. بگذریم از این موضوع که برای بسیاری یکی از این دو مهمتر و دیگری کم اعتناتر است!
هر جامعه در هر نقطه جغرافیایی هویت خود را از این دو میراث گذشتگانش به عاریت می گیرد. اما برخی مناسبت ها یا مواردی هستند که هرچند در وهله نخست خود وام دار این دو هستند اما نقش بسیار مهمی در غنی سازی هرچه بیشتر این ریشه های هویتی جامعه دارند. یکی از مهمترین چنین مناسبت هایی برای جامعه ایرانی - اسلامی ما محرم و عزاداری سیدالشهداء (ع) است. بدون تردید محرم نقش فراوانی در هویت ایرانی ها دارد؛ نقشی که نه تنها در میراث معنوی و ناملموس ما خود را حبس ننموده، بلکه یکی از مهمترین تاثیرات را در میراث مادی و مملوس ایرانیان نیز داشته و شاهد این مدعا، فراوانی حسینیه ها وسقاخانه ها و عزاخانه ها در هر شهر و روستای ایران زمین است.
محرم و عزاداری آن چنان برای ایرانیان اهمیت دارد که از قرنها پیش، آداب و رسوم و آئین های فراوانی پیرامون آن در نقاط مختلف این سرزمین بر حسب فرهنگ بومی هرجا پدید آمده است. شاید عزاداری سیدالشهداء(ع) یکی از معدود مراسمات مذهبی ایرانیان است که برای انجام هرچه با شکوه تر آن، مکانی مجزا و مستقل در معماری و شهرسازی ایرانیان در نظر گرفته شده است.
در اردکان نیز همانند سایر مناطق تاثیرات مادی و معنوی محرم را می توان در شهر به وضوح دید. در بخش میراث مادی و ملموس وجود دهها حسینیه و تکیه که قدمت برخی از آنها به چند قرن می رسد و همچنین وجود نخل های عظیم چوبی در کنار حسینیه ها به نحوی نشان از عزای دائمی مردمان این شهر در مصیبت سیدالشهداء (ع) دارد. اماکنی که علاوه از دربر داشتند کارکردی قدسی در بسیاری از زمانها کارکردهای اجتماعی و حتی اقتصادی نیز برای ساکنان این شهر داشته اند. بدون تردید حسینیه و ها و تکیه های این شهر اخلاص هنری، معرفتی ساکنان کویر است. در حیطه میراث معنوی نیز آداب و آئین های فراوانی که پیرامون عزاداری سیدالشهداء(ع) در این کهنه دیار وجود داردکه تقریباً در تمامی طول سال جاری است و اوج برونداد آن دهه آغازین محرم است. آئین های سوگواری و تعزیه و نخل بندی و خیرات و روضه خوانی و ... حتی تمسک و توسل در مکانهای نظرکرده همچون حوض عباس و اتاق امام حسین(ع) و فاطمیه و ... از این دسته اند.
اما آنچه سبب نگارش این کلمات شد احساس خطری است که هر دو بال میراثی محرم در شهرمان را نشانه رفته است. سالهاست به بهانه گسترش روزافزون عرصه فیزیکی حسینیه ها و میادین میراث مادی محرممان را به دست خودمان تخریب می کنیم! به صراحت می گویم که بهانه چنین عملی متاسفانه سیل روزافزون عزاداران و عاشقان سیدالشهداء(ع) نیست -آنگونه که مسولان هیات ها می گویند- چراکه عزادار حسین(ع) سر شوریدگی دارد، نه خیال خودنمایی! بلکه بخش اعظم این جفای هویتی رقابتهای محله ای و منیت های افسار گسیخته ای است که متاسفانه در قالبی مقدس بازنمایی شده است. اگز نگاهی به عکس هوایی بافت تاریخی بیاندازید میدانها و حسینیه های هر محله چونان نگینی خودنمایی می کند. دقیق نمی دانم اما شاید نزدیک به 20 حسینیه یا مکان مرتبط با عزاداری سیدالشهداء در بافت تاریخی اردکان وجود دارد که نشانگر عشق و محبت خالصانه نسلهای پیش از ما به خاندان ائمه اطهار(ع) است. متاسفانه این مکانهای قدسی در امان نبوده و هر ساله به بهانه گسترش آنها چه بخش های عظیمی از خود مجموعه و پیرامون آنها که تخریب نشده است. تخریب حسینیه بازارنو، کوشکنو، علی بیک، چرخاب، زین الدین، دو طفلان مسلم و ... تصور کنید که همه این مکانها در طول این سالها بخواهند گسترش یابند، دیگر چیزی از میراث گذشتگان می ماند؟ بافتی وجود خواهد داشت؟ نشانه های عشق و ارادت نیاکانمان به خاندان رسول اکرم(ص) را چگونه به آیندگانمان نشان دهیم؟!
کاش مسئله به همین جا ختم می شد؛ میراث معنویمان نیز وضع بهتری ندارد. بسیاری از آداب و آئین هایمان را که به فراموشی سپرده ایم، مختصر چیزی باقی مانده را نیز چنان مملو از تملق و ریا و ظاهرسازی کرده ایم که ... یک نمونه جدید آن نخل و نخل گردانی در اردکان است. چه خوشحال شدم چندسال پیش که این سنت قدیمی در شهرمان احیاء شد و چه پشیمان شدم وقتی اجرای آن را از نزدیک دیدم! نه قاضی هستم و نه بی انصاف، کار به احوالات درونی و نیات قلبی و خلوص باطنی افراد ندارم که شکی در آن وارد نیست؛ آنچه مطرح می شود بروز اجتماعی این حرکت است. کاش مسولان آن هیئت ها که برای رو کم کنی دوتا دوتا نخل سفارش می دهند و پز بچه گانه وزن و قد نخلهایشان را به رخ هم می کشند، قدری در فرهنگ عامه این شهر تحقیق می کردند. کاش وقتی نخل گردانی را احیاء ظاهری کردند قدری هم به احیاء آداب و رسوم آن نیز می پرداختند. راستش را بخواهید هرچه گشتم و پرسیدم و مطالعه کردم، هنگام بلند کردن نخل چیزی شبیه به یک، دو، سه ندیدم!! بجای آن اشعار و مدیحه ها و آئین هایی دیدم که سرشار از خلوص نیاکانمان بود.
بماند، این نیز بماند... شاید آیندگانمان... نمی دانم!
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 05,مارس,2025